فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

پرواز یک فرشته

ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ

دلم که میگیرد اسمان چشمانم بارانی میشود. من محکومم به سکوت محکومم به گریه های بی صدا. اینجا زمین است و من اسمانها از تودورم. هیچ قطار سریعی مرابه تو نمیرساند جز مرگ اینجا مرا محکوم کرده اند به جرم مادر بودن قاضیمان خداست  من محکومم به انتظار و چه سخت است انتظار   زندگی برایم تلخ است اما من امیدوارم   حتی  در پشتاین حصارهاهم می توان امید داشت  
29 بهمن 1391

91/11/24

سلام فرشته آسمونی من دیروز دلم خیلی گرفته بود آخه یکسال شد پارسال 24 بهمن ماه بود که فهمیدم فرشته نازم بعد یکسال انتظار بالاخره اومده تو دلم امیرعباس چقدر عمر روزهای خوشم زود گذر بود. چقدر حرف دارم که بهت بگم اما نمی تونم . چقدر دلم برات تنگ شده امیر عباسم . چقدر جات خالیه کنارم . خسته ام از حرفهای تکراری . خسته ام این همه تنهایی. فرشته نازنین من برای دل شکسته مادرت دعا کن
25 بهمن 1391

بدون عنوان

نزدیک اذانه ... و من باز دلم هوایی شده .. نمی دونم په جوری باید خدارو صدا بزنم ... خسته ام ... احساس میکنم صدام و نمیشنوه ... گاهی دوست دارم صداش کنم اما بعد میگم چه فایده اون که نمیشنوه ... اما الان وقت اجابت دعاست ... خدایا تورو به حق خوبات ... تورو به حق امام حسین.... تورو به خون شهدا قسمت میدم ... از در خونت نا امید برم نگردون ... یا صاحب اذان نامیدم نکن ... الله اکبر .... چقدر آرامش میگیرم وقت بانگ اذان از گلدسته مسجد محل بلند میشه و تو خونه قلبم میشینه ... خدایا تو رو به حق محمدالرسول الله گفتن های تو اذان ... قسمت میدم به منم بپه سالم و صالح بده تا درد دوری امیر عباس قلب شکستم و کمتر زچر بده ... تا از ا...
13 بهمن 1391

بدون عنوان

من بی بهانه آمده ام ... آمده ام تا بگویم دلم برای همه ی لحظه های داشتنت تنگ است... آمده ام تا تو آرامم کنی... آمده ام تا ببینی غم نهفته دلم را ... زجر کشیدنم را.. چقدرررررررررررررررررررر سخت است گذر ثانیه هایی که هیچ نشانی از تو به همراه ندارند ... چقدر تلخ است سکوت این خانه ... و چقدر شکننده است این قلب رنجورم...  
11 بهمن 1391

بی بهانه

بی بهانه دلم مثال هر روز برایت تنگ است... خسته ام از تکرار واژه ها ... خسته ام از ای کاش هایی که هیچ گاه به حقیقت نپیوست... خسته ام از نگاه ها ... دلتنگی که بهانه نمی خواهد ... کافیست نبودن حضورش را احساس کنی ... دلت بی بهانه برایش تنگ می شود... مگر می شوددلتنگ باشی و آسمان چشمانت نبارد ... مگر می شود دلتنگ باشی و ناله هایت فضای خانه را پر نکند ... اصلا مگر می شود مادر باشی و دلت هوای فرزندت را نکند ... خاطراتت هر روز در ذهنم مرور میشود .. دیگر نیازی نیست صدایشان بزنم ...خود به خود با یک اشاره شروع می کنند... کافیست جایی نشانی از تو بیابم ... گاهی مسیرها برایم عذ...
8 بهمن 1391

خدایا شکرت

مهربونم شکرت... خدای رنگین کمون ها... خدای  بی نیاز من ... خدای پاکی ها.... دوستت دارم به اندازه عرش خداییت خدای خوبم چه جوری شکرت کنم , با چه زبونی که لایق این همه خوبیت باشه.. خدایا چقدر این ماه برکت از آسمونت بارید ... مهربونم چقدر امیدم بیشتر شد با این همه اتفاق خوب... الهام جونم مامان فاطمه آسمونی هم یه نی نی ناز تو دلش داره ... خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشکرت... خدایا چقدر این ماه امیدوارترم کردی.... مهربونم یعنی دعاهام چقدر زود داره مستجاب میشه .... هنوزم هنگم برای این همه خوبی تو.... خداجونم ٢ تا دوست دیگه دارم که خی...
5 بهمن 1391

یا صاحب الزمان

صد شاخه گل محمدی با صلوات ... تقدیم امام عسگری در عتبات... جز حضرت مهدی نبود نایب او... آغاز امامتش درود و صلوات ... دوستهای گلم عیدتون مبارک ... دلتون شاد ... ...
2 بهمن 1391

یه خبر ناراحت کننده

سلام پسرم ... دیشب دلم خیلی گرفت... امیرعباسم دیشب مهمونت اومد ؟ محمد حسین و میگم... خیلی دلم گرفت وقتی شنیدم فرشته شد... دلم به حال مادرش سوخت ... 8 سال با خنده پسرش خندید و با گریه هاش ، اشک ریخت ... 2 سال هم به هر دری زد تا خوب بشه اما قسمتش فرشته شدن بود... امسال محرم هر جا رفتم اشک ریختم برای سلامتیش دعا کردم اما نشد ... حتما خیرش در این بود... گاهی به صبر مادرش حسودیم می شد... وقتی همه می گفتن نمیشه اون می گفت خدا بخواد میشه .. و خدا صلاحش در فرشته شدنه محمد حسین بود... پسرم میدونم که میبینیش ... برای آرامش دل پدر و مادر محمد حسین حتما دعا کن ... ...
2 بهمن 1391

بدون عنوان

سلام به همه دوستهای خوبم که منتظر هستن ... اون دوست خوبی که گفتم مامان یه فرشته آسمونی و حالا یه نی نی ناز تو دلش داره ... مامان فرشته آسمونی امیر عباس هست.. آدرس وبلاگ نی نی نازشو هم گذاشتم ... اسم لینک (‌ مامان فرشته آسمونی امیرعباس یه نی نی تو دلشه ) هر کی این پست و خوند لطفا برای سلامتی این مامان مهربون و نی نی نازش یه صلوات محمدی پسند بده ... انشالله همه حاجت روا بشن ... ...
2 بهمن 1391

کربلا

مولای من... از کودکی مادرم نامت را یرایم لای لایی می خواند.. و اینگونه شروع شد قصه عشق من به تو... دوستت دارم ... با همه وجودم... نامت را که می شنوم هر جا که باشم آسمان چشمانم ابری می شود... دلم را روانه کربلایت می کنم ... گوشه ای از صحنت می نشینم و روضه ی غریبی می خوانم... من همیشه لحظه ها نامت را صدا می زنم... مولای من دلم را برده است کربلا ... ندیدمش اما وصف زیبایی اش را زیاد شنیده ام ... همین کافیست برای مجنون کردن من ... من پسرم را هدیه به مادرت زهرا کرده ام و تو برات کربلا را برایم امضا کرده ای... هنوز هم گیج و سرگردانم به همین راحتی اجابتم کرده ای... من با این همه گناه ... باورم نمیشود ... یعنی من نیز ز...
2 بهمن 1391