فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

پرواز یک فرشته

تولدم مبارک

سلام فرشته ی آسمونی مامان ... امروز تولدم بود , ٢٣ سال از عمرم گذشت و من ٢٣ پاییز را پشت سر گذاشتم ... امروز زیاد حال و حوصله نداشتم ... امسال هم بی تو بودم... کاش تو فرشته نبودی ,‌ کاش م جای تو مرده بودم... چقدر امروز برام دلگیر بود... همه شرمندم کردن با هدایا و پیامهای پر از مهرشون , اما هیچ چیز جای خالی تورو برام  پر نمیکنه ... امیر عباسم ... کاش امروز بودی و من دستان کوچکت را بوسه باران می کردم... از فردا وارد ٢٤ سال زندگیم میشم ... چقدر دلم می خوادت ... کاش خدا تو رو از من نمی گرفت... کاش.... ...
6 آذر 1391

دوستان التماس دعا

سلام دوستهای مهربونم ... امروز باز دلم شکست ... امروز باز از شما دوستان التماس دعا دارم نه برای خودم برای ( پسر  یکی از دوستانمون ) سالهاست سرطان خون داره فقط 8 سالشه ... پدر مادرش تمام زندگیشونو فروختن رفتن سوئد... چند بار عمل کرد ... ایندفه خوب شده بود اما امروز شنیدم باز حالش بد شده و دکترها به پدر مادرش گفتن منتظر مرگش باشین .... خیلی برای پدر مادر سخته ... خواستن پسر بچه رو لباس سبز بپوشونن با اون سن کمش گفته این لباس امام حسینه ؟ وقتی مامانش تائید کرد , نپوشیدش , گفت : امام حسین اگه من و دوست داشت شفام میداد ... دلم شکست ... براش دعا کنید ... خودتون مادرین ... خیلی سخته ... خدایا تو رو به حق علی اکبر , داغ فرز...
3 آذر 1391

شیرخواره ها

سلام امیر عباس مامان ... سلام سالار قلبم... سلام گل پر پر شده ی مادر... کی میگه من بچه ندارم ... اون خانوم که به من نذری ندادی گفتی اگه بچه داری بهت بدم , فکر دل شکسته من و نکردی... کی میگه من بچه ندارم ... منم واسه خودم روزی کودکی داشتم که از شیره جونم تغذیه می کرد ... کودکی داشتم که همه ی همه ی روح و روانم بود .... امیر عباسم امروز صدای شکسته شدن قلبم و شنیدم برای چندمین بار .... تو هم شنیدی؟؟؟ قرارمون این بود که امسال با هم بریم ...اما تو بی وفایی کردی  و زدی زیر قولت ... دست خالی , اما با دلی پر از اندوه و حسرت رفتم .... اونجا پر بود از فرشته های ناز ... گاهی می خندیدن و گاهی گریه ... پسر...
3 آذر 1391

کودک من

سلام  کودک زیبا روی من ... فرشته ی آسمونی من , امیر عباسم ... باز هم دلم به هوای علی اصغر , هوای داشتنت را کرده ... روضه که برای 6 ماه کربلا می خوانند , تو برایم تدائی می شوی... وقتی حرف از لبان خشکیده اش می زنند , یاد لب ترک خورده ات آتش به دلم می زند ... تو هم لب تشنه فرشته شدی ... سینه ام مملوو از شیر بود ... اما تو توان خوردن نداشتی... یاد دست و پا زدنت قلبم را می شکند ... خدا به روز هیچ مادری نیاورد دیدن پر پر شدن طفلش را ... کاش کسی هم در حق من این دعا را کرده بود..... نمی دانم دست و پا زدنت از سر بازی بود یا از روی درد بزرگ که در جان نحیفت افتاده بود... از بی تابی رباب که می گویند و از چشم انتظاریش تاعلی اصغر را...
2 آذر 1391

یا علی اصغر

رباب هست و خروش و خسته حالي به دامن اشك و جاي طفل خالي اگر گهواره را پس داده بودند دلش خوش بود با طفل خيالي ...
30 آبان 1391

یبن الزهرا

من شدم چون اسیری تا تو دستم بگیری یا حسین یبن الزهرا از نفس های اصغر در غم و در بلایت مادرش را بگو تا بگذرد از خطایم رفته این آبرویم کشته ی آه اویم یا حسین یبن الزهرا ...
29 آبان 1391

علی اصغر

سلام آقای مهربونم ... کوچکترین شهید کربلا ... به بزرگی دستان کوچکت ایمان دارم ... به معجزه ی دعایت ایمان دارم ... میدانم اگر خدا را به تو قسم دهم دست رد به سینه ام نمی زند ... آقای مهربونم رخستی به این دل شکسته بده .... تا خدا را به تو قسم دهم .... . . خدای بزرگم تو را به دستان کوچک علی اصغر ,‌تو را به گلوی پاره پاره شده ی ٦ ماه ی کربلا ... تا آخر محرم به همه ی دوستای مهربونم ( الهام ,‌ سمیه ,‌ مامان امیر عباس ,‌ مامان آیه ,‌ مامان دو فرشته آسمونی,‌سمیرا )‌ همه دوستهای منتظرم ... فرزندان سالم و صالح بده ... مهربون خدای من برای تو که معجزه کاری نداره,‌ خدایا معجزه ای کن ......
29 آبان 1391

دل تنگ

دیگر حتی چیزی برای نوشتن هم ندارم... فقط دلم به اندازه ی همه ی قطره های باران تنگ است برای نگاهت ... برای خندیدنت ... برای نفس کشیدنت ... کاش معجزه ای شود ... کاش علی اصغر دلش به حال دستان خالی من بسوزد... کاش خدا دعاهایم را اجابت کند... کاش رباب برای دلتنگیهایم دعا کند... کاش معجزه ای شود و تو دوباره بیایی....................................................... ...
29 آبان 1391

حسين

حسین آرام جانم .... حسین روح و روانم .... حسین آرام زینب .... حسین سالار زینب .... حسین آرام جانم ..... حسین روح روانم...   من فدای گلوی پاره پاره ی علی اصغر... من فدای دل بی تاب رباب... من فدای دل شکسته امام حسین ... من فدای کربلا.... من فدای غربت زینب...   ....... التماس دعا ...
26 آبان 1391