یا علی اصغر
یا علی اصغر رباب هست و خروش و خسته حالي
به دامن اشك و جاي طفل خالي
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خيالي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
نظرات (6)
.gif){kind=small}
مهدیه
1 آذر 91 9:59
1 آذر 91 9:59
سلام زینب جان
شنیدم دیشب با خواهرشوهرت تنهایی رفتین خیلی ناراحت شدم
همسرم هم همین طور!
حداقل بگو بچه های هیئت براتون آژانس بگیرن!
اون موقع شب تنها رفتن سخته!
مرسی عزیزم ... قرار بود همسرم بیاد .. براش کار خورد نتونست ...بنده خدا از دلشوره مرد ... همش زنگ میزد ... چند جا آژانس زنگ زدیم نبود... دیگه پیاده اومدیم ...
شنیدم دیشب با خواهرشوهرت تنهایی رفتین خیلی ناراحت شدم
همسرم هم همین طور!
حداقل بگو بچه های هیئت براتون آژانس بگیرن!
اون موقع شب تنها رفتن سخته!
مرسی عزیزم ... قرار بود همسرم بیاد .. براش کار خورد نتونست ...بنده خدا از دلشوره مرد ... همش زنگ میزد ... چند جا آژانس زنگ زدیم نبود... دیگه پیاده اومدیم ...
.gif){kind=small}
مامانی چشم به راه
1 آذر 91 19:12
1 آذر 91 19:12
سلام زینب بی نهایت عزیزم..
باورکن من هم همیشه به یادتم..انقددلم میگیره وبتومیخونم..
امید که همه منتظران مادر شدن به زودی به مراد دلشون برسن...تو هم مادر میشی دل نگرانی هات برام قابل لمسه.gif)
.gif)
سلام ... مرسی عزیز دلم ... انشالله
باورکن من هم همیشه به یادتم..انقددلم میگیره وبتومیخونم..
امید که همه منتظران مادر شدن به زودی به مراد دلشون برسن...تو هم مادر میشی دل نگرانی هات برام قابل لمسه
سلام ... مرسی عزیز دلم ... انشالله
مطلب بعدی
کودک من
مطلب قبلی
یبن الزهرا
