فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

پرواز یک فرشته

بدون عنوان

1391/8/8 16:55
نویسنده : مامان دلتنگ
376 بازدید
اشتراک گذاری

بس که دیوار دلم کوتاه است .

هرکه از کوچه ی تنهایی من می گذرد ،

به هوای هوسی هم که شده .

سرکی می کشدو می گذرد …

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان نفس
8 آبان 91 19:30
زینب جان من وب ندارم.دارم خودمو اماده مامان شدن میکنم.اصلا نترس واسترس نداشته باش برات مشکل ایجاد میکنه.بیا از امید بنویس نه یاس.هر وقت وب درست کردم لینکت میکنم.به شرط اینکه امیدوار باشی.ایشاله با هم نی نی دار میشیم.


انشالله عزیزم... انشالله ... من یه وبلاگ دیگه دارم که واسه بچه ای که هنوز ندارم اما آرزوشو دارم ساختم اما خوب این وبلاگ برام یه چیز دیگه است
www.rozaneomid.niniweblog.com
طاها
9 آبان 91 14:55
نمی دونم چی بهت بگم .امیرعباس با طاها رادن بازی می کنن.غصه چی رو میخوری .


دلم میگیره سمیه .... به خدا هر وقت برای امیر عباس صلوات می فرستم میگم ثوابش به طاهای خاله هم برسه
مهتاب
9 آبان 91 18:03
سلام سلام به زینب نازنین خوشگل خانوم منو دوست نداری ؟؟
چرا منو لینک نمی کنی من که تو رو اینقدر دوست دارم خوب گناه دارم منو دوست داشته باش دیگه باشههههههههههههه


سلام عزیزم ...به خدا منم دوست دارم ... ببخش خوب آدرس وبلاگت چیه ؟ به خدا حواس ندارم
مامان تسنیم سادات
9 آبان 91 22:16
وای مامانی اومدم توی وبلاگت معرفی وبلاگت رو که خوندم حالم بد شد.. قلبم داره وایمیسته دیگه نمیتونم بقیشو بخونم ....
فقط خدا بهت صبر بده خانمی ....


سلام ...مرسی عزیزم خدا دختر گلتو برات نگهداره انشالله
مامانی چشم به راه
9 آبان 91 22:59
سلام دوستم...الهی قربون دل تنگت بشم عزیزم...ایشالا بحق عباس علمدارحسین دوباره طعم مادربودنوبچشی و و همیشه برات بمونه وپیرشه پسرت


سلام عزیزم خدا نکنه گلم... انشالله ...برام خیلی دعا کن ... هر وقت دلت شکست منم یاد کن
بابای امیرحسین
10 آبان 91 0:03
بارها میایم نظر بگذرام، پنجره اش را باز میکنم، اما دستم نمیرود! می بندمش... برای آنکه دلش داغدار است که نمیشود صغری و کبرای منطقی چید. باید از دل گفت... و مدام میترسی که نکند داغش را تازه کنی یا نمک به زخمش بریزی...
اما مادر گرامی، مادری الان در بیابان های حجاز سوار بر مرکب با طفل شیرینش به سمت کربلا میرود. نمیدانم میداند یا نه! احتمالا نمیداند که قرار است چه بر سر طفلش بیاید! مثل شما. 9ماه پسرش را حمل کرد چون شما و 6 ماه شیرش داد و بزرگ شدنش رادید. شیرین شدنش. با او انس گرفت. سخت تر است. نه؟ اگر امیرعباس را یکبار دیدید او امیردلش را بارها دیده و به او دل بسته. ای وای از آن زمانی که هرچه می کند نمیتواند به او شیربدهد.شیری ندارد.آبی نیست که بخورد تا شیر تولید شود.الحمدالله که شما این را تجربه نکرده اید. ای وای از آن زمانی که بابا میاید و او را ببرد تا سیرآب کند. و آخرین نظر مادر به طفلش... چقدر امیدوار است پسرش بیاد،مثل شما. مامان امیرعباس، امیر دل سکینه را هم مثل امیرشما بیجان آوردند،اما بی سر، غرق در خون. مگر چقدر گلو دارد که با تیر آنهم سه سر بخواهند آن را ببرند.
حالا بابا، جسد طفل شیرنش که لبانش را غنچه میکرد برایش را در دست گرفته. پسر شیرنش دیگر نفس نمیکشد.مادرش منتظراست.چه استیصالی است؟! هر چه بنگری از این لحظه در کربلا استیصال بدتر نیست. من خدا را به استیصال مولایمان در این لحظه قسم میدهم. و آخر طفل در آغوش مادر. دیگر شیر نمیخواهد. آرام خوابیده. بیاید امیر عباس، امیرحسین را کنار علی اصغر بگذاریم... بخوابانیم و زار زار گریه کنیم. هر وقت دل تنگ امیرعباس می شویم با رباب باهم لالایی بخوانیم. وقتی امیرحسین را در دست میگیریم یاد "شیعتی انظر الی کیف استسقی لطفلی" بیفتیم و با هم برای دل مولایمان گریه کنیم.
دیگر باید گریه کرد، مویه کرد.بر این مظلومیت گریه کنید، که این گریه مرحم دل است و شفای جان.{اشکهایم جاریست}


خیلی قشنگ تفسیر کردین داغ این قافله ی عشق و اما صبر رباب کجا و صبر من خطاکار ....... هرثانیه از زندگیم که می گذرد بی تاب تر می شوم ... دلم را دخیل می بندم به دستان کوچک 6 ماه ی کربلا ... اشک همدم روز های تلخ زندگیم شده ... حسرت همه لحظه های نداشتن امیرم و برام تدائی میکنه ... اما دلم روشنه به عنایت خدا و شفاعت امیرعباسم... مرسی از این یادآوری زیبا که داغدار تر از من در این روزها رباب است و بازماندگان کربلا
مامان زهرا كوچولو مسافر كربلا
10 آبان 91 0:59
زينب جونم بارها تو قنوت نماز ياد "مامان اميرعباس" أافتادم و از خدا خواستم دامنشو سبز كنه.
ايشالا زود زود دامنت گلستان بشه،پر از گلهاي بهشتي.


سلام مرسی عزیز دلم...


فسقلی مامان وبابا
10 آبان 91 15:37
سلام خواهر عزیزم مرسی از اینکه به یادم هستی وبهم توجه دارید منو شرمنده می کنی عزیزم آره من کنار امام رضا هستم ودل ودیده ام رو به پنجره فولا دش دخیل بستم همین طوری که آتنا رو برام نگهداشت اول نگاه اش رو به اونهایی بنداز که از راه دور دارن صداش می کنن وبه جوادش قسم میدن و صدقه سر اونها یک نگاهی هم به دل شکسته من بندازه
نیلوفر
11 آبان 91 23:31
دوست گلم. نینی نازگلی ,عیدت مبارک. الهی لبت همیشه خندون,دلت همیشه مهربون.


سلام عزیزم ... مرسی گلم عیدشما هم مبارک... انشالله که شما هم همیشه شاد باشی
نرگس
12 آبان 91 1:19
عزیزم چیزی برای گفتن ندارم. بوس
بابای امیرحسین
12 آبان 91 1:51
الان برای امیرحسین آیات سوره نحل را میخواندم به این آیات رسیدم. یاد خانواده شما افتادم:
متن آيه 96: ‏
‏ مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنچه نزد شما ( مردمان از نعمت جهان ) است ناپايدار و فاني است ، و آنچه نزد خدا است ماندگار و باقي است . و ما پاداش زيباترين اعمال شكيبايان را مي‌دهيم ( كه ايستادگي بر پيمان و وفاي به عهد است ) .‏
متن آيه96 : ‏
‏ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ‏
‏ترجمه : ‏
‏هركس چه زن و چه مرد كار شايسته انجام دهد و مؤمن باشد ، بدو ( در اين دنيا ) زندگي پاكيزه و خوشايندي مي‌بخشيم و ( در آن دنيا ) پاداش ( كارهاي خوب و متوسّط و عالي ) آنان را بر طبق بهترين كارهايشان خواهيم داد .‏




سلام ...مرسی از لطفتون... خیلی به جا بود
مامانی چشم به راه
12 آبان 91 12:46
سلام عزیزم خیلی خوشحال شدم اومدی بهم سرزدی.. سر خودت و گرم کن زیاد به یادش نیفتی زینب جون....خدا می دونه همیشه واست دعا می کنم ایشالا زود خبر خوش بدی که دوباره مامان شدی وامیرعباس برگشته پیشت مهربونم...


مرسی عزیزم ... خیلی لطف داری گلم ... به خدا منم برات دعا میکنم