بدون عنوان
امیر عباسم ... بی نهایت و بی بهانه دوستت دارم ............
امیرم با دست های ناز و کوچیکت برام دعا کن...
دوست داشتم فردا با تو برم دعای عرفه ... اما فردا هم مثل همه عرفه ها من تنهام...
همه میگن تو رفتی ... باید فراموشت کنم.... اما چرا هیچکی درک نمیکنه من چه داغی و دارم تحمل میکنم.
خیلی تنها شدم... همه دورو برم هستن اما انگار هیچکی نیست و من تنهام ....
امیرم باز دلم هواتو کرده ...سخته تو هوایی که تو نیستی نفس بکشم و زندگی کنم ....
نمی دونم میشه تورو فراموش کرد ؟
نمی دونم زندگی بدون بودنت تا کی ادامه داره؟
هیچی نمی دونم جز اینکه , زندگی برام سخت شده ... قلبم درد میکنه از این رنج و داغ....
کاش روزهای خوش نزدیک باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی