فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

پرواز یک فرشته

من و یه دنیا امید

1392/1/19 12:51
نویسنده : مامان دلتنگ
656 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزترین اتفاق زندگیم...

اگه بییای دنیا برام گلستون میشه ...

بازم من و یه دنیا امید ... امید اینکه شاید پیشم باشی ...

امروز 5 روزی که پ نشدم ... اما 6 روز پیش که بی بی گذاشتم منفی بود ...

امروز وقت دکتر دارم ...

میترسم ...

میترسم از اینکه برم و دکترم بگه نیستی و حباب امیدی که تو دلم وول وول می خورد یهو بترکه ...

میترسم همه امیدم به یکباره نا انید بشه ...

از صبح ته دلم خالیه ...

تو این 5 روز همش به خودم دروغ میگفتم ... برام مهم نیست .. پریود میشم ... نیومده میدونم ... اگه پریود بشم مهم نیست .. اگه دکتر بگه نیومدی هم مهم نیست ...

اما همه دروغ بود ... از اون لحظه ای که می خواست برم سرویس بهداشتی میشد استرس و تو وجودم دید ... از اینکه صبحا با استرس اینکه نکنه پ شده باشم از خواب بلند میشدم و میشد فهمید چقدر امیدوارم ... چقدر منتظرم... از اون لحظه ای که دستم و رو شکمم میذارم و میگم مامانی یعنی اومدی ؟

نمیدونم دکتر چی می خواد بگه ...

نمیدونم از در مطب که میام بیرون خنده رو لبام خونه کرده یا باز غم ،‌غم ،غم ..

نمیدونم اون لحظه که مامانارو با شکمهای بزرگشون میبینم یاد امیرعباس قلبم و آتیش میزنه یا نه ؟

دوست ندارم شکستم و کسی ببینه ...

دوست ندارم اشک تو چشمام و کسی جز خدا ببینه ...

مغرور نیستم ، اما از ترحم بیزارم ...

اگه نیومده باشی ....

سختترین لحظه زمانیه که می خوام به بابایی بگم ... این ماه خیلی امید به اومدینت داره...

همش باهات حرف میزنه ...

نازت میده ...

میدونم اگه نیومده باشی با خوندن اینها نمیای ... با ای کاشهای من نمیای...

اما ای کااااااااااااااااااااااااااااش اومده باشی ....

ای کاش دعاهام تو حرم حضرت عباس جواب داده باشه ...

کاش زجه هام تو حرمش وقتی ضریحش و بغل کرده بودم کار خودشونو کرده باشم ... اگه آقا بهم ترحم کنه ملالی نیست ...

...

خدایا من که همیشه همه ی حرفهام با شماست...

مهربونم ،‌ میشه باران رحمتت کویر ویران شده ی قلبم و سیراب کنه ...

میشه امروز با دلی شاد از مطب بیام بیرون ...

میشه داد بزنم وبگم...

آهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای منم مادر شدم ...

میشه بهم فرزندی سالم و صالح بدی...

میشه یه دسته گل دیگه مثل امیرعباسم بهم بدی...

حدایا من جز تو از هیچکس دیگه نخواستم ...

مهربونم ، میدونم بدم ...میدونم طاقتم کمه ...

با همه بدیهام ...خدای خوبی دارم ...

خدایی دارم به قشنگی پر پروانه ها ...

به بزرگی آسمانها ...

خدایا اگه امروز دکتر گفت باردار نیستم میشه اون لحظه ای که کمرم شکست ،‌اون لحظه ای که دلم هوری ریخت تو بلندم کنی ؟

میشه اون لحظه تو کنارم تو دلم باشی...

میشه کمکم کنی نشکنم ...

میشه تو دلیل خنده رو لبام باشی...

خدایا اگه تنها باشم می میرم ...

من تنهایی طاقت این بار سنگین و ندارم ..

خدایا تو کنارم باش ...

اون لحظه که احساس میکنم دنیا برام تیره و تاریکه تو روشناییم باش ...

تو دلخوشیم باش...

خدایا من به امید بودنت امروز پام و تو مطب میزارم نکنه نیای.............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ریحان
19 فروردین 92 13:00
گلم ایشالله هرچی به صلاحت هست برات رقم بخوره...

ایشالله صلاحت یه نی نی نازباشه....مطمین باشه این روزها همه میگذزه ومیشه یه خاطره

سلام انشالله
مامان امیررضا
19 فروردین 92 13:36
وای عزیزم ایشالا نی نی داری. از خدا میخوام نی نی داشته باشی. برات دعا میکنم زینب خانوم.


سلام انشالله امیدوارم
یه نی نی توو خواب و رویا
19 فروردین 92 13:59
ایشالله که با خبرای خوب بیای پیشمون زود بیا که بی صبرانه منتظر نینیت هستیم


امیدوارم فرزانه جون ... قلبم تند تند میزنه
مامانی چشم به راه
19 فروردین 92 18:06
الهیییییییییییییییییییییی کمک