فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

پرواز یک فرشته

جمعه آخر سال

1391/12/25 15:17
نویسنده : مامان دلتنگ
490 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ...

انگاری واقعا سال 91 با همه خوشی هاش با همه دلتنگیهاش داره تموم میشه ...

و این جمعه آخرین جمعه سال 91...

جمعه ،‌اصلا نیازی نیست بهونه ای برای دلتنگی داشته باشی ...

همین که جمعه است خودش کافیه ...

خاصیتش دلتنگیه ...

منم دلم گرفته ...

می خوام خونه تکونی کنم ...

اما انگار نمیشه این غمی که تو دلم جا خوش کرده رو با هیچ پاک کننده ای از بین برد ...

گفتم شاید نوشتن کمی آرومم کنه ...

اومدم که بگم دلم برات تنگ شده ...

اومدم که بگم که امسال قشنگترین لحظش روزی بود که صدای قلبتو شنیدم ...

سختترین لحظش وقتی بود که بابات با چشهای خیس و دلی شکسته اومد و گفت همه چی تموم شد ... پسرم آروم گرفت...

این 6 ماه آخر سال برام سخت گذشت ...

اما شکر که گذشت ...

فقط حرم آقام حضرت عباس آرومم کرد ...

چی بگم ...

چی بگم که تو خبری ازش نداشته باشی...

نمیدونم سال دیگه چی پیش میاد ....

نمیدونم امسال میتونم بی تو پای سفره هفت سین بشینم یا نه ...

سال پیش تو دلم بودی ،‌کلی نازت دادم...

با بابایی تجسم میکردیمت ... سال دیگه قند عسلمون 6 ماهشه دیگه میخنده ...

اما نشد ...

دلم برات تنگ شده ...

نمیدونم این دلتنگی و با چه ادبیاتی بیان کنم ...

فقط امیدم به خداست ...

شاید امسال عیدی بهم بده ...

امیرعباس خیلی دل برات تنگ شده ...

الهام مامان فاطمه نوشته بود جعه آخر سال رفته سر خاک فاطمه ...

دلم گرفت که چرا تو مزاری نداری ...

من کجا دنبالت بگردم ...

چرا آشنای بی نشون من شدی...

گلی گم کرده ام می جویم اورا ...

به هر گل میرسم می بویم اورا ...

من خیلیییی از تو دورم عزیز دردونه من ...

تو که پاکی .... تو که برات کربلارو از خدا برام گرفتی ...

برام آرامش هم بگیر...

این جمعه هم گذشت و تو نیومدی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

الهام مامان فرشته
25 اسفند 91 20:06
زینب جونم قربون دلت بشم منم دقیقا نمی دونم کجاست
فقط چون اشنا داشتیم فهمیدیم که تو یه قبر دسته جمعیه که یه عالمه فرشته کوچولو اونجا دفنه
زینب جانم من نمی دونم فاطمم کجای او قبره بزرگه
اگه اونجارو میدی میفهمیدی که دلم داره میترکه
قلبم میسوزه
دلم می خواست حداقل بچم یه قبر داشت


سلام ...
میدونم چی میگی ...
خدا نی نی تو دلتو برات نگهداره انشالله ...
انشالله دیگه رنگ غم نبینی
مامان امیررضا
26 اسفند 91 8:41
زینب جون سال 92 یه نی نی توی دلته. اطمیناه داشته باش خانومی.


سلام عزيزم انشالله لفظت برام سبك باشه انشاااااااالله
مامان سارا
27 اسفند 91 13:38
دوستم انشاا.. این جمعه آخرین جمع بدون نی نی جون باشی
غصه نخور دوستم ، من خیلی غمگین شدم


انشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالله