اگه تو بودی
امیر عباس ...
اگه تو بودی این همه غمگین نبودم...
اگه تو بودی این همه تنها نبودم...
اگه تو بودی چشمهام خیس نبود ...
قلبم نمی شکست...
اگه تو بودی دستهام یخ نمیزد...
اگه تو بودی منم شاد بودم...
اما تو نیستی و غم همه لحظه هام و پرکزده...
تو نیستی من دلیلی برای خندیدن ندارم...
تو نیستی و اشک همه سنگ و صبورم شده...
تو نیستی و من تنهام ...تک و تنها...
تو نیستی من حسرت بودنت و میکشم...
دیگه خیلی دیره برای این حرفها ...
تو رفتی ...
هیچ وقت بر نمیگردی..
تو رفتی و دنیا به همه قشنگیهاش به من پشت کرده...
هیچکس من و بدون تو نمی خواد ...
همه میگن صبر کن ...
اما نمیدونن چقدر سخته بی تو صبر کردن...
نمیدونن چقدر سخته صبر کنی اما پسرت بر نگرده...
امروز خدا باز دلم و شکوند...
هر آنچه از دوست رسد نیکوست...
اشکال نداره...
کاش تو بودی....
کاش بودی تا اشک روی گونه هام و با دستهات پاک میکردی ...
کاش بودی و مامان صدام میکردی...
حسرت مامان صدا کردن به دلم موند ...
امیرم خیلی تنهام پسرم...