فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

پرواز یک فرشته

برای فرشه آسمونیم امیر عباس

1391/10/11 16:54
نویسنده : مامان دلتنگ
639 بازدید
اشتراک گذاری

این متن شعر وصف حال این مادر پریشونه که هر شب به امید اینکه صبح پاشه و ببینه که همه خواب یوده و پسرش آروم کنارش خوابیده ...

عزیز جانم دوستت دارم حتی حالا که پیشم نیستی...

آرزوم دیدن دوباره توست ....

عزیز جان

خسته و پریشانم ....

در غم تو گریانم ...

از همه گریزانم ...

تا رود ز تن جانم ....

تو که گفتی به پیش من بمان ...

چرا چونین نهان مرا به جال خود رها کردی...

چرا ندیده ای که از غمت فغان رود به آسمان...

چه گویمت مرا فدا کردی...

مگر که جان به لب رسد که یادت از نظر رود...

چرا تو بی خبر ز پیش ما رفتی...

چه میشود عیان شوی , مرا عزیز جان شوی ... بگو  چرا ؟ بگو کجا رفتی ؟ ...

دیده بر رهت دارم , در دل شب تارم ...

در غم تو بیمارم ...

تا دوباره برگردی...

به هر کرانه رفتی ای به هر بهانه رفته ای... دلم نشانه رفته ای ... بجویمت ز بی نشان ها ....

دوباره پیش من بیا .... ببین که  میشد به پا نوایشور و نغمه ها به کوه و دشت و آسمانها ...

ببین که دل شکسته ام به گوشه ای نشسته ام  به جز تو دل نبسته ام ...

دمی بمان به پیش من عزیز جانم ...

ز دیده خون شود روان به یادت ای امید جان ز چشم من نشو نهان ...که در فراغ روی تو رسد خزان او ...

دیده در رهت دارم در دل شب تارم ...

در غم تو بیمارم تا دوباره برگردی...

تا دوباره برگردی پسرم...

 

دلم گرفته دوستهای خوبم ... سر نمازاتون , مابین قنوت های عاشقانتون من و دل شکسته رو فراموش نکنید...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

محیا.مامان دینا
11 دی 91 17:25
من که همیشه دعات میکنم عزیزم.توام من و دعا کن.التماس دعا


مرسي گلم ... محتاج دعام
مامان بی تاب
11 دی 91 18:17
دیدی این فریدون برای مادرش خونده اما به حال من و تو خیلی نزدیکه .من این اهنگ شده یه بهانه برای گریه کردنم .دلت گرفت گوش کن اما سبک می شی.
یع اهنگ دیگه ام برات دارم اگه خواستی بهت می گم


آره قشنگه
مامان نفس
11 دی 91 18:39
زینب جان اروم باش.چرا پریشونی؟امیرعباس واسه تو یه بار دیدن بود عزیزم خیلی از مادرها بچه هاشونو خیلی دردناک از دست میدن .اما دوباره زندگیمیکنن و بچه دار میشن؟بسه دختر جون پاشوخودتو جمع و جور کن میدونم درد داره میدونم سخته اما اندوه بسه دستتوبذار رو زانوتو پاشو.


ايستادم اما از درون شكستم ...
خوبم اما دلم پريشونه
مامانی چشم به راه
11 دی 91 19:47
الهی قربون دل شکستت بشم ابجی...فذات بشم...امیرعباس جان ..توکه مامانتومیبینی ..به خدابگوبرت برگردونه پیش مادرت..خدایا به دل زینب جونم نگاه کن..ای خدای مهربووووون


سلام ...
گاهي آرزوي كرگ ميكنم اما از رفتن به جهنم ميترسم و دلم به حال پدر مادرم ميسوزه
مامان سارا
12 دی 91 12:33
دوست وبلاگی عزیزم ،
داشتم کامنتای دوستان دیگه رو می خوندم جواب خودتو دیدم ، خیلی ناراحت شدم که نوشتی آرزوی مرگ می کنی ، زینب عزیزم اگه به خدا توکل کردی پس دیگه این حرفارو نزن ، تا قوی و شاد نباشی امیر عباس بر نمی گرده ، مراقب خودت و دل شکستت باش دوستم .
مزاحمم نیستی بهم بزنگ


سلام ...
گاهی دلم اینقدر میگیره که احساس خفگی میکنم
مامان دوقلوها
12 دی 91 23:56
سلام عزیزم شاید هفته ای چند باربه وبلاگتون سر میزنم واقعا سخته خدا هیچ مادری رو اینطوری امتحانش نکنه به عنوان یه دوست وبلاگی از تون خواهش میکنم کمتر غصه بخورید و یه خواهش دیگه تا چهل روز ختم سوره ی مزمل بگیرید مطمئنم تو این چهل روز هم ارومتر میشید هم خدا یه نی نیه خوشگل تو بغلتمیزاره باور نداری امتحان کن دوقلوهای من هشت ماهه به دنیا اومدن هیچ امیدی نبود ولی با توکل به خدا و ختم همین سوره بهتر شدن شرمنده زیاد حرف زدم


سلام عزيزم ...
مرسي از اين پيشنهاد خوبت...
انشالله از فردا شروع ميكنم
مهدیه
13 دی 91 11:30
سلام رفیق
همیشه دعات میکنم! البته اگه قابل باشم!
بوس

سلام ...
مرسي عزيزم ..
مامانی چشم به راه
13 دی 91 12:44
سلام سلام زینبم...
ببخشید اینایی که میخونید شاید ناراحتتون کنه
اما یه خواهش ازتون دارم زود قضاوت نکنیدو ناراحت نشین
با هرکدوم از حرفام نتونستید کنار بیاین
امرکنید دقیق توضیح بدم
من ادم بدی هستم خودم میدونم اولش گفتم تا
از نوشته هام انتظار بیشتری نداشته باشین
چون رک وراحت حرفامو میگم
میخوام حرف دل خودمو بزنم جسارت نمیکنم
اما اگه شما مادر من بودین من همیشه عذاب میکشیدم
همیشه پیش دوستو اشنا سرمو بایین مینداختم
همیشه حرف تو دلم باد میکردو حسرت دردو دل با مادر میموند تو دلم
همیشه کنارمادرم احساس غریب بودن وجودمو میسوزوند
حتما میگید دارم چرت وپرت میگم
مگه میشه مادری به این مهربونی داشتو این حرفارو زد
من میگم میشه چرا میشه
مادری که اشکشو من همیشه ببینم
مادری که همیشه تو خودش باشه
مادری که همه چیزو داره به پای من میریزه اما خودشو نمیبینه
مادری که فکر میکنه زندگی مهربونی ودوست داشتن فقط سوختن برا من هستش
مادری که باسوختنش منو بیشتر از همه کارهایی که برام انجام میده میسوزونه
داغونم میکنه
مادری که فقط برامن نفس میکشه و همه اطرافیانشو بیخیال شده
مادری که دوست داشتنش باعث شده همه یه دیدو افکار بخصوصی نسبت بهم پیداکردن
این افکارها باعث میشه که من همه جا کمرنگ بشم
باعث میشه همه ازم دوری کنند
باعث میشه همیشه بیشه نزدیکترین ها احساس غریبی کنم
مادر باید محکم باشه
چون کلمه مادر و معنیه مادر از حضرت زهرا برا شما رسیده
چون لیاقتو ارزش مادر بودنو دارید
سعی کنید مادری محکمو استوار باشین تا
به فرشته ای که قربانی کردین باعث افتخارو شادبودنش باشین
با این شرایط بودنو دلتنگیتون اشک چشم فرشته نازتون رو درمیارین
خداییش کی دلش میاد اشک چشم فرشترو دربیاره
شما که دیگه مادرینو فرشته از وجودتونه ...من که باور نمیکنم دلتون بیاد اون اشک بریزه
یقین دارم برا شادیش کم نمیذارید
من کسی هستم تا حد شما نه ولی هم معنی دل تنگی رو هم دوست داشتنو هم بودنو هم نداشتن. همجوره کشیدمو میکشم
بخاطر همین جسارت کردمو وقتتون رو گرفتم
شرمنده اگه باعث اذیتتون شدم
حلالم کنید
یاحق


سلام ...
حرفهات دلم و لرزوند
مهدی
13 دی 91 16:25
سلام
وبلاگتونو از اولش تا الان خوندم
واقعا از اینکه عزیز دلتون رو از دست دادید ناراحت شدم و خواستم بهتون دلداری بدم اما بعدش از اینکه اینهمه خودتون و احتمالا اطرافیانتونو دارید با رفتارتون ناراحت میکنید ناراحت شدم
بیخیال بشید
آینده مال شماست
کمی هم به شوهرتون فکر کنید و از این دنیایی که ساختید فاصله بگیرید
بخدا اینطوری هم خودتون هم شوهرتونو عذاب میدید
شما هنوز جوونید و فرصت زیادی دارید
چرا اینقدر خودتونو باختید
میدونم سخته ، بخدا میدونم اما دنیا که به آخر نرسیده
دوباره یا علی بگو و زندگیتو بساز
منم براتون از ته ته ته دل دعا میکنم که انشالله هر چه سریعتر صاحب یه فرشته ی ناز بشید اما اینم به خودتون بستگی داره
واسه منم دعا کنید تا به اونی که ته دلمه برسم
التماس دعا


سلام مرسی از لطف دودعاتون ...
انشالله خدا هم هر چی صلاح براتون رقم بزنه
زندگی شیرین من
14 دی 91 0:35
سلام زینب جونم...
قربون اون دل شکستت بشم عزیزم
امیدوارم به حق این شب عزیز و به حق خون حسین هر چه زودتر حاجت روا شوی...
التماس دعا


سلام محتاجم به دعا انشالله مرسی گلم
زهرای من و بابا
14 دی 91 0:44
راستی یک چیز دیگه
من یک سال قبل از اینکه بچه دار بشم داشتیم می رفتیم مراسم محرم و عاشورا توی راه به یک بچه برخوردم پسر 7 تا 8 ساله بود مسیر یک کوچه باهاش بودم توی راه یهو ناخوداگاه پرسید بچه ات کو گفتم ندارم می خوام ولی خدا نداده
یهو مشتی و لوتی گفت تا سال دیگه بچه ات می یاد ببین من هر چی گفتم راسته حالا ببین اگه تا سال دیگه نیاومد سال دیگه حامله بودم
برای این پیامی که گذاشتی دعا می کنم تا سال دیگه صاحب یک دوقلو بشی به نام امیر و عباس اونوقت وقت نکنی سایت رو آپ کنی


سلام انشالله عزیزم ...خدا بده 2 قلو 3 قلو 4 قلو اما سالم و صالح
مامان تنها
14 دی 91 14:00
قربونت برم تو پست قبلی نوشته بودی که حالت خوب شده کلی خوشحال شدم واست دوباره که حالت بد شد ایشاالله عزیزم حال دلت خیلی زود خوب بشه تو هم ما رو دعا کن


سلام...
خوبم اما خوب هميشه دلتنگم