برای فرشه آسمونیم امیر عباس
این متن شعر وصف حال این مادر پریشونه که هر شب به امید اینکه صبح پاشه و ببینه که همه خواب یوده و پسرش آروم کنارش خوابیده ...
عزیز جانم دوستت دارم حتی حالا که پیشم نیستی...
آرزوم دیدن دوباره توست ....
عزیز جان
خسته و پریشانم ....
در غم تو گریانم ...
از همه گریزانم ...
تا رود ز تن جانم ....
تو که گفتی به پیش من بمان ...
چرا چونین نهان مرا به جال خود رها کردی...
چرا ندیده ای که از غمت فغان رود به آسمان...
چه گویمت مرا فدا کردی...
مگر که جان به لب رسد که یادت از نظر رود...
چرا تو بی خبر ز پیش ما رفتی...
چه میشود عیان شوی , مرا عزیز جان شوی ... بگو چرا ؟ بگو کجا رفتی ؟ ...
دیده بر رهت دارم , در دل شب تارم ...
در غم تو بیمارم ...
تا دوباره برگردی...
به هر کرانه رفتی ای به هر بهانه رفته ای... دلم نشانه رفته ای ... بجویمت ز بی نشان ها ....
دوباره پیش من بیا .... ببین که میشد به پا نوایشور و نغمه ها به کوه و دشت و آسمانها ...
ببین که دل شکسته ام به گوشه ای نشسته ام به جز تو دل نبسته ام ...
دمی بمان به پیش من عزیز جانم ...
ز دیده خون شود روان به یادت ای امید جان ز چشم من نشو نهان ...که در فراغ روی تو رسد خزان او ...
دیده در رهت دارم در دل شب تارم ...
در غم تو بیمارم تا دوباره برگردی...
تا دوباره برگردی پسرم...
دلم گرفته دوستهای خوبم ... سر نمازاتون , مابین قنوت های عاشقانتون من و دل شکسته رو فراموش نکنید...