فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

پرواز یک فرشته

سکوت خانه

1391/10/7 21:40
نویسنده : مامان دلتنگ
471 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی این سکوت مرگ بار برایم آزار دهنده می شود...

دلم گریه هایت را می کنم ...

چشمهای خیسم را به یاد تو می بندم و در خیال تو را  فرض میکنم ...

دلم کمی آروم میگیرد...

امروز هم در تنهایی هایم دلم تو را خواست ...

اشک ریختم , ما بین گریه ها خدا را بارها صدا زدم...
 

تو را به دستان مهربان او سپرده ام...

دستان خالیم را به سمتش بلند کردم و از او عاجزانه آرزوهایم را خواستم...

صدای گریه بچه همسایه بغلی حالم را دگرگون کرد ...

با گریه های او من نیز اشک ریختم ...

او در هوای بچگی گریه سر میداد و من در هوای نبودن تو...

اتاقت سرد است و من هر روز به اجبار از او گذر میکنم  اما با چشمانی بسته ...

از اتاق که بیرون می آیم دلم همچو پرنده ای در قفس میزند ...

من اروزی گرمای اتاقت را آرزو میکنم ...

گرمای بودن فرشته ای که از آن من باشد...

من خدا را حتی در سزمای اتاقت نیز حس میکنم...

مدتیست دستانم یخ بسته است و هیچ چیز حتی شعله آتش نیز گرمش نمیکند ...

شاید دلیلش نبود توست ...

تو نیستی و  همچون مجسمه ای یخی شده ام ...

اما پایدارم ...

شکستم اما ایستادم...

چون باور دارم که خدایی وجود دارد ...

من خدارا دارم حتی زمانی که تو فرشته شدی....

پسرم دوستت دارم چون تو لایق دوست داشتن هستی...

برای مادرت دعا کن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان امیر حسین
9 دی 91 0:19
انشاالله این اتاق خالی به زودی پر از اسباب بازیهای خوشگل میشه با صدای جیغو داد یه بچه ی کاکل زری یا نازپری


سلام عزیزم..
مرسی از این دعای قشنگت...
انشالله خدا صدای دعاتو شنیده باشه
دخترک
9 دی 91 10:21
چشمام خیس اشکن
من عاشق بچم
هنوز مجردم
ولی
ولی اگه خدا ازین امتحانا ازم بگیره فکر نکنم زنده بمونم


سلام عزیزم...
منم همین طور بودم و هستم خدا من و با نقطه ضعفم امتحان کرد ...
انشالله که سربلند بیرون امده باشم
نرگس
9 دی 91 12:32
زینب جونم توروخدا سعی کن غصه نخوری.....انشاالله هر وقت صلاحته خدا بهت نی نیهای ناز و سالم و صالح میده. البته حق داری که دلت واسه نینیت تنگ شده ولی صبوری کن گلم. سعی کن نری توی اتاقش. نمیدونم چی بگم زینب جونم منو ببخش اگر نمیتونم برات اونجوری که باید سنگ صبور باشم. خیلی دوستت دارم بوس بوس


سلام عزیز دلم...
همین که بهم سر میزنی خیلی خوبه ...
منم دوست دارم
مامان سارا
9 دی 91 13:48
ایشا.. به همین زودی ها
و هر روز مجبور باشی اسباب بازیهاشو جمه کنی


سلام ...
انشالله سارا جون
سارا
10 دی 91 14:10
امتحان های خدا سخته و سر بلندی تو این امتحان ها سخت تر
انشاالله به زودی نتیجه این صبر و طاقت رو بهت میده و غصه رو ازت دور میکنه


سلام عزیزم...
مرسی ...
انشالله ...
منم امیدم به خداست
کیانا
10 دی 91 17:51
عزیزم خیلی دلم گرفت وقتی وبلاگت را خوندم.........ایشالله به زودیای زود دامنت دورباره سبز بشه عزیزم....یک نی نی سالم و تندرست که جای خالی این فرشته کوچولو را برات پر کنه..............برات دعا میکنم تو هم برام دعا کن......فدات شم....


سلام عزیزم...
مرسی بهم سر زدی...
انشالله که خدا صدای دعاتو شنیده باشه
مامان ثنا
10 دی 91 22:00
سلام عزیزم انشاالله خدا حاجتتو برآورده کنه و به همین زودی مامان زینب و خوشحال و شاد ببینیم.زینب جون من شوهرم الان کربلاست.شاید قسمت بود من الان اتفاقی به وبلاگتون سر زدم تا یادم بمونه وقتی باهاش تماس گرفتم بهش بگم یه دعای سفارشی اونجا براتون بکنه.


اشک تو چشمام جمع شد ...
امروز داشتم از تلویزیون کربلارو نشون میداد دلم شکست ... جواب این دل شکسته پیغام شما بود ... لطف میکنه اگه به همسرتون بگین تا آقا یه نگاهی به دل شکسته من هم بندازه ...
انشالله صحیح و سالم برگردن و انشالله به زودی 3 نفری برین زیارت
زهرا
13 دی 91 0:11
سلام عزیزم سایت فسقلی مامان وبابا رو به این لینک تغییر بدینhttp://ninifenchi.niniweblog.com
زهرا
13 دی 91 0:13
سلام عزیزم سایت فسقلی مامان و بابا رو به این لینک زیر تغییر بدین فداتون
http://ninifenchi.niniweblog.com/


باشه حتما
مامان میعاد
14 دی 91 14:57
سلام وقتی نوشته هاتونو خوندم دلم کامل ریخت و آشفته شدم بخاطر از دست دادن فرزند
خیلی سخته خیلی ولی اونی که میگره به جاش صبر بزرگی هم عطا میکنه
دلیل از دست دادنش چی بود؟


سلام ...
مرسي از همدرديت ...
خونريزي پشت جفت كردم مجبور شدن تو 34 هفته سزارين كنن.
نارسايي ريوي قلبي