پسرم فرشته شدنت مبارک
امیر عباس مامان فرشته شدنت مبارک
پسرم عزیز مادر چه دیر اومدی و چه زود رفتی , عمر مامان چه غریبانه تنهام گذاشتی,امیرم ,عشقم ,امیدم جات تو دلم خالیه ,وای وای دارم میمیرم , چه زود پرپر شدی مامان جان , خیلی دلتنگتم, الهی فدای قلبت که ٢٤ ساعت درد و تحمل کردی ... الان پیش فرشته ها جات خوبه مامان جان ؟ الهی من فدای چشمای قشنگت حسرت شیردادنت موند به دلم مامان جان , بهت شیر ندادم عزیز مامان , آخه امیرم چه جوری بدون لالایی خوابت برد وروجک ؟ تو تا برات لالایی نمی خوندم نمی خوابیدی تا صبح تو دلم بازی میکردی ؟ وااااااااااااااااااااااااااااااای قلبم داره میترکه .چرا من و بابارو تنها گذاشتی ؟ چرا قلب کوچیکت مریض بود ؟ تو رو خدا داد تا من و امتحان کنه ؟ صبر من ؟ مامان فدات بشه وقتی دیروز تودستگاه دیدمت داشتی ناله می زدی از درد با هر نالت دلم میشکست , اما تا صدات زدم چشمات و باز کردی , آخه بچه ٨ ماهه اینقدر ناز میشد؟ این و من نمیگم همه میگفتن , چشمات مثل ٢ تا تیله مشکی درشت و معصوم بود ,آخه چه جوری نگاتو فراموش کنم , چه جوری؟؟؟؟ باید ظاقت بیارم , نباید گریه کنم , به خاطر بابا علی داره آب میشه , طاقت اشکهاشو ندارم , باید صبر کنم , از خانم رباب بدتر نیستم که اون همه سختی کشید ,دعا کن خودش بهم صبر بده ..مامان جان قرار بود لباس سقا بپوشونمت امسال نشد چات بهتره خودت از دست سقای کربلا صاحب اسمت آب کوثر میگیری, امیر عباسم رفتی پیش خدا نکنه من و یادت بره مامان , ٨ ماه با عشق تو دلم پرورشت دادم از همه چیزهایی که بدم میومد اما واست مفید بود علاقه مند شدم , نخواستم تو اذیت بشی , نشد خواست خدا این بود مامانی شکایت نمیکنم , ناله نمیزنم , فقط دلتنگتم , این حقه منه نه ؟ خیلی دلم برات تنگه , وای چه جوری برم تو اون خونه , گوشه گوشه اون خونه برام خاطره است , آخه وروجک چه جوری بدون لالایی خوابیدی عزیزم ؟؟؟؟
این وبلاگ برام یاد آور لحظه های با تو بودنه ...
پسرم پسرم ........................................... بی تو ذره ذره دارم آب میشم ...