دلم داره میترکه ...
برام هیچ حسی شبیه تو نیست...
کنارت درگیر آراشم همین از تمام جهان کافیه همین که به یادت نفس میکشم ...
تو پایان همه ی جوستجوی منی...
7 ماه فقط یه آرزو برام مونده ...
بغلت کنم ... تو گریه کنی من بغلت کنم ...
تو راه بری من دنبالت کوچه هارو رد کنم ...
7 ماه به امید دیدنت تو یه خواب شیرین چشمام و میبندم...
هر روز صبح به امید پایان این کابوس چشمام و به روی دنیا باز میکنم ...
چقدر فاصله ی بین ما زیاده که حتی تو خواب دیدنت هم شده همه ی آرزوهام...
چقدر دلم می خواست همین حالا تو این تنهایی بغلت میکردم ... و تو می خندیدی ...
چقدر این خونه با وجود این همه چراغ ، تاریک و سیاهه...
چقدر تنهام...
دلم برات تنگ شده امیرم ...
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دلم برات تنگ شده ...
کاش فرشته نمیشدی که من این همه زجر بکشم ...
تا شیشه دلم با هر تلنگری بشکنه ...
کاش پیشم بودی تا اشکهای روی گونه هام و با دستهای کوچیکت پاک کنی....
خدایا گله ای ندارم ، دلم تنگ شده ... خودت که داری میبینیم ...
یه وقتایی اینقدر حالم بده ... میرم یه جای تاریک ... زانوهای غمم و بغل میکنم و زار میزنم ...
کاش اون موقع تو پیش باشی خدا ...
خدا اجازه است ... اجازه است بگم دلم امیرم و می خواد ...
اجازه است لبایهاش و بغل کنم و زار بزنم ...
خدا اجازه هست ....
خدا منم مادرم نه ؟
حق دارم نه ؟
آخه خییییییییییییییییییییلی امیرم و دوست دارم ...
سخته ... قلبم درد میکنه از این همه دوری...
امیرم ... پسرم ... ببین چقدر حال بده ...
چقدر دلم برات تنگ شده ...
مگه چه بدی در حقت کردم که چشمهاتو به روم بستی...
مگه چقدر دنیا بد بود که راضی شدی ترکم کنی ...
صدای زجه هات هنوز تو گوشمه ...
یاد نگاهت هر روز قلبم و میشکنه ...
صدای ناله هات همیشه تو گوشمه ...
چقدر دیر اومدی و چقدر زود رفتی ...
کاش لحظه پروازت بیشتر زجه میزدم شاید دل خدا به حالم میشوخت ...
کااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش