این سال نیز میگذرد...
سلام ...
سلامی مثل یه بارون نرم نرمک بهاری ...
امروز سومین روز بهار 92 هست...
و من غم و غصه را به بادهای بهاری سپرده ام تا شاید از آسمان دلم رخت ببندند...
من امیدم را همچو سال نو کرده ام ...
و هفتسینش را در سفره دلم چیده ام ...
دیروز و امروز خنده را مهمان لبانم کرده ام و عیدی از عشق و امید به آنها داده ام ...
میدانم زمستان نیز تمام میشود ...
و زندگی من نیز بهاری بهاری بهاری میشود ...
...................
مهربان خدای من زمستان بند شده در این ویرانه فقط به دست تو بهاری میشود...
من لب پنجره انتظار نشسته ام و نگاهم به دستان پر مهر توست ...
خدایا عیدی امسالم را چگونه میدهی که درد دلم را تسکینی باشد ...
مگر غیر این است که من جز تو کسی را ندارم ...
مهربانم من همیشه دست به دامان تو شده ام ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی