زیارت
سلام امیر عباسم ...
جات خیلی پیشم خالی ...
دیروز با مامان جون , آقا جون و عمه فهیمه جون رفتیم آستارا...
خدارو شکر خوش گذشت...
آقا جون همش کاری می کرد که به من خوش بگذره ...
دستش درد نکنه ...
کلی خرید کردیم...
جات خالی کاش بودی , من با عشق برات خرید می کردم...
مامانی کلی برای نی نی جدید که انشالله خدا زودی بهم بده خرید کردم...
اینقدر خرید کردم که صدای آقا جون در اومد...
بنده خدا می گفت بچه چیه... اما نمیدونست بچه همه زندگی منه ... شاید واسه همینه که خدا با فرشته شدن تو من و آزمایش کرد...
کاش این وسایل همه برای تو بود...
اگه عمه جلوی من و نمیگرفت بازم خرید میکردم...
پسرم با همه خوشی ها اما دلم همیشه برات تنگه...
بچه کوچیک که میدیدم با چشمم دنبالش می کردم...
دوست داشتم جای تو بغلش میکردم...
کاش خدا دعاهام و اجابت کنه ...
کاش خدا به من هم فرزند سالم و صالح بده...
به حرف خاله سارا گوش کردی...
رفتی پیش خدا و برای مامانی دعا کردی...
دیروز موقغ برگشت برای نماز رفتیم امام زاده نزدیک آستارا ( امامزاده ابراهیم و قاسم (ع) که از نوادگان امام موسی کاظم بودن) پسرم جات خالی بود...
خیلی بهم چسبید ....
خیلی وقت بود امام زاده نرفته بودم...
به نیابت از همه دوستهای نی نی وبلاگیم ( سارا , مهدیه , الهام , ناهید , سمیه , زینب , مامان الینا , آرام , مامی امیرحسین , مامان علی اکبر , مامان آیه , آناهیتا , مامان امیرعباس , مامان فسقلی و همه دوستهام نماز زیارت خوندم و دو تا امامزاده رو واسط قرار دادم و برای همه ی دوستهای منتظر بچه آرزوی یه بارداری سالم و فرزندان سالم و صالح کردم...)
امیر عباسم همیشه ی لحظه ها به یادتم...
جای خالیت قلبم و همه ی ثانیه ها میشکنه ...
کاش ..................