قسمت...
امیر عباسم, وفتی قسمتم نیست با تو باشم اشک میشه مونس تنهایی هام...
وقتی قسمتم نمیشه عاشقونه دستات و بگیرم چاره ای جز این ندارم که بمیرم....
دست تقدیر تو رو از من گرفت....
دست قسمت من و از تو جدا کرد...
دست تقدیر لحظه ای به این فکر نکرد بی تو من چقدر تنها میشم...
انگار قسمتم نبود تورو در آغوش بگیرم...
قسمتم نبود شب تا سحر به چشمهای معصومت خیره بشم...
دست تقدیر همه ی خوشیم و از من گرفت...
دست تقدیر همه چیزم و پسرم و از من گرفت...
چقدر دلم می خواد داد بزنم...
چقدر دلم می خواد برم پیش خدا و از این تقدیر شکایت کنم...
چقدر دلم می خواد تو بودی...
چقدر بد و تلخ بود این قسمت من...
دلم گرفته ,دارم گریه می کنم... تنهام بازم تنهام....
نمی دونم الان چرا ؟ الان که غروب جمعه نیست ...
چرا همه ی روز برام مثل غروب جمعه دلگیره...
حالم بده... دست تقدیر تو رو از من جدا کرد...
خیلی تلاش کردم شاد باشم اما بغض خشک شده تو گلوم نذاشت , نامرد کار خودشو کرد...
کاش یکی بود تا سرم و رو شونه هاش بذاره ...
خدایا به شونه هات نیاز دارم...
خدایا به نوازش دستهات نیاز دارم...
خدایا دلم براش تنگ شده...
علی امروز بهم گفت اگه خدا یه پسر دیگه بهت بده باز اسمشو میذاری امیر عباس
نفهمید با حرفش چه آتیشی تو دلم روشن کرد...
امیر عباس , تو برام تکی مامان جان...
رفتی منم با خودت بردی...
تنهام ,چرا هیچکس نمیبینه من و تنهاییم و ...
خدایا ,کمکم کن...
خدا چه جوری صدات بزنم تا بشنوی...
دارم دق میکنم ....
به خودت قسم دارم دق میکنم...
تو سکوتم ,تنهایی, با این همه دلتنگی دارم می میرم...
خدایا کاش امیر عباسم برمیگشت...
کاش من جاش می مردم...
کاش جون من و میگرفتی...
من با این اتاق خالی چه کنم ...
من با تنهاییم چه کنم...
من با این دل عاشق چه کنم...
من بی امیر عباسم چه کنم ...
من با سردی اتاقش چه کنم ...
من با دل دیوونم چه کنم...
من با بغض تو گلوم چه کنم....
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بدادم برس...
من امیرعباسم و می خوام...
من پسرم و می خوام...
همه دلخوشیم این وبلاگ و حرفهایی که باهات میزنم ...
اما انگار تو اینا رو هم نمی خونی...
فراموشم کردی....
من بنده فراموش شده تو هستم...
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من و یادت نمیاد نه ...
یادت نمیاد که صدام و نمیشنوی...
خدا کمکم کن ...
مگه نمیگی تو دل شکسته خونه داری...
بس نیست خرد شده , کجای این ویرانه هستی که من نمیبینمت ... شاید که نه حتما , گناه چشمهای من و کور کرده که حضور تو رو در این ویرانه های دلم نمی بینم...
خدا ,به غیر تو به کی بگم دارم میمیرم دارم بی صدا میمیرم