محرم ...
محرم اومد پسرم...
لباس سیاهت و تن کن مادر فدای قد و بالات...
امیرم ,پسرم ... خادم حسین فاطمه شدی مادر؟
محرم اومد امیر عباسم , خوش به حالت که فرشته ای....
خوش به حالت که پاکی مامان جان ...
محرم اومد و دلم گرفت ,بیش از هرسالی... آخه امسال نشد با تو برم عذای امام حسین ...
مادر تو اینقدری پاک بودی که تو بهشت زیارت کردی حسین فاطمه رو ....
دلم گرفته پسرم ... نه از تو ,نه از خدا ... از خودم ...آخه تنهام ....
اشک نمیذاره خوب بنویسم ...
تنهام , دلم کربلا می خواد ...اما....
دلم تورو می خواد ,اما نمیشه ....
وای , من فدای رباب , خانومم چی کشیدی....
من طاقتم سر اومد .... امیدم همه به خداست ....
امام حسین تورو به علی اصغر ٦ ماهت دستم و بگیر تنهام آقا جان....
دخیلم آقا جان ....
..........................
امیرعباسم ... فدای چشمای مشکیت ...مامان جون لباس سیاه و تنت کن تو این ماه آقام غریبه...
تو این ماه آقام داغ زیاد دیده ....
....................................................
دلم گرفته خدا چکارکنم
.....................................................
تورو خدا تو این ماه عزیز برای منم دعا کنید