فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

پرواز یک فرشته

امیر شبهای تنهاییم

1392/2/24 14:39
نویسنده : مامان دلتنگ
1,082 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم ...

امیرشبهای تنهاییم ...

دلم برایت تنگ است ....

مثال ماهی درون تنگ ،‌ضربان قلبم به شمارش افتاده است ...

دستانم بی رمق است ...

حتی در این زمان که از خوشحالی در آسمانها پرواز میکنم اما ... گوشه ای از قلبم هنوز داغ نبودنت را مرور میکنم ...

دلم برایت تنگ است ...

مثال روزهای قلب ...

یادت ، عشقت روزی مرا از پای درخواهد آورد ...

دلم تورا می خواند ..

حتی حال که جواانه ای نوپا درونم شکل میگیرد...

بااااااااااااااااااز دلم تو را می خواند ....

کسی نیست به او بگوید ... این همه بهانه برای چه ... او که رفته باز نخواهد گشت ...

پسرم ... امیرم ... مادرت همه ی لحظه ها تو را دوست خواهد داشت ...

میدانم برای بودن جوانه ی درون دلم تو دست به دامان خدا شده ای ...

میشناسمت ،‌دلت پاک است همچو آینه ، زلال است مثال آبهای روان ...

دلم برایت تنگ است ...

دلم ........................

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان منتظر
24 اردیبهشت 92 16:39
زینب جووووووووووون دیگه دلتنگی نکککککککککککککککن
اسماء
24 اردیبهشت 92 17:46
زینبی اینقدر غصه نخور به فکر این فسقله تو دلت باش خانمی


این دونه ی سیب همه ی امیدمه اما دلم برای امیرمم تنگ میشه ...گلی گم کرده ام میجویم اورا به هر گل میرسم میبویم اورا
نگاری
24 اردیبهشت 92 21:06
قربون اون دلت برم
سعی کن دیگه کمتر از این فکرها کلی که وروجکت صحیح و سالم به دنیا بیاد


سعی میکنم ...
انشاللللللللللللللله
ماماطهورا
24 اردیبهشت 92 22:31
عزيزدلم قربون اون دل تنگت بشم مگه خودت نگفتي اميرت براي اينكه اين فرشته كوچولو تو وجودت جوانه بزنه دست به دامان خدا شده پس تو هم بايد خيلي مواظبش باشي تا از امانت خدا و هديه امير عباس عزيز خوب مواظبت كني ومادري كني پس كمتر خودت و عذاب بده فدات بشم


سعي ميكنم اما سخته
فاطمه (مامان محمد سجاد)
24 اردیبهشت 92 23:36
راستی چند وقت پیش (دور از جون شما ) که پدربزرگ همسرم فوت شدن می گفتن که روزهای آخر همش یکی از بچه هاش رو صدا می کرده که توی بچگی از دنیا رفته بوده. انگار پیشش بوده و باعث آروم شدنش. می گن بچه ها شفیع پدر و مادر هاشون می شن. ما باور نمی کنیم.


مریم.خوزستان
25 اردیبهشت 92 1:51
سلام اجی خوبی؟
دیدی گفتم بارداری
تبریک میگم عزیزدل خواهر
دیوانه وار خوشحالم
اخردعاهام اثرکردن
خوب به خودت برس که نی نی چاقوچله دربیاد
بعدشم دیگه اشک غصه خوردن ممنوع
فقط فقط بهباش
اوکی]


چشمممممممممممممممممممممممممممممممممممم مرمر جونم
rasta
25 اردیبهشت 92 15:49
امیر عباس جونم ممنون که به دعا هامون توجه کردی و با معصومیتت از خدا خاستی ته به مامانت یه نینی دوباره بده ، همیشه تو قلب هممون میمونی عزیزم

مرسی رستا جونننن

مامانی چشم به راه
25 اردیبهشت 92 21:11
من فکرمیکنم روح امیرعباس دوباره تواین نی نی نازت حلول کرده..به نطرمن خود امیرعباسه که خدا خواسته اینبارسالم برگرد پیشت..دیگه غصه نخورباشه؟


سخته زينب خيلي سخته سعي ميكنم اما.نميشه
شیما
25 اردیبهشت 92 22:17
غصه نخور گلم
خیلیییییییییی زود میاد تو بغلت
جیجریت



سلام شيما جون
خيلي ممنون
به خدا خيلي به ياد شما و زينب و مادرخانمي هستم

مریم.خوزستان
26 اردیبهشت 92 0:41
سلاممممممممممممممممم
مامان کوچولو
پس شیرینی چی میشه


سلاااااام عزيزم چه شيرني دوست داري

زیزی گولو
26 اردیبهشت 92 2:19
سلام
من اتفاقی وبتو دیدم خوشحالم که یه مامان به مامانااضافه شده
میشه برامنم دعا کنی که منم این حس روتجربه کنم
منمبه جمعتون راه میدین???????????????r??

سلام عزيزم چرا نشه خوشحال ميييشماين ادرس وب ني ني تازمه
www.rozaneomid.niniweblog.com??



زیزی گولو
26 اردیبهشت 92 2:23
سلام خوشحالم که مامان شدی برامنم دعاکن من اتفاقی سایتتو دیدم اگه اجازه میدی گاهی باهات حرف بزنم؟؟؟/
مریم.خوزستان
26 اردیبهشت 92 3:08
حیف که دورم وگرنه واست داشتم بهترین شیرینی تر رو باید واسم بگرفتی شوخیدم مامان کوچولو بهترین شیرینی روسلامتی توونی نی کوچولو روازخدا میخوام همین... نی نی کوچولو که الان1ماه 2روز4ساعت1دقیقه و60ثانیه تودل خواهرم هستی بدون که خیلی دوستت دارم گرچه دورم ولی این دل همیشه باشماست... یه ماچ برامامان کوچولو چندتاماچم براکوشولو
زیری گولو
27 اردیبهشت 92 10:20
سلام
میشه بگین شمااولش چند وقت نی نی نداشتی؟؟
بعدشم چه طوری دعا کردی که دعات برآورده شد یکم منو راهنمایی کن
من 3ساله که ازدواج کردم اماخبری نیست به نظرت دیرنمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تشکر-بای


سلام عزیزم ...
من 5 سال از ازدواجم میگذره اوایل سال 90 برای بچه دار شدن اقدام کردیم که بهمن ماه 90 امیرعباس و خدا بهم داد ... پسرم بعد تولد فقط دوروز مهمون دنیا بود ... شهریور 91 فرشته شد و برگشت پیش صاحب اصلیش ... از ؟آبان ماه 91 اقدام کردم برای بارداری مجدد که 23 اردیبهشت 92 متوجه شدم یه نی نی 4 هفته ای خدا بهم داده ... به نظر من اگه می خوای نی نی سالم داشته باشی حتما قبلش دکتر برو عزیزم چون یه سری آزمایشات قبل بارداری است که انجام دادنش ضرر که نداره مفید هم هست و اینکه از 3 ماه قبل اقدا باید فولیک اسید بخوری حتما برو پیش دکتر
زیری گولو
27 اردیبهشت 92 20:34
سلام
ازاینکه منو عزیزم خطاب کردی ممنونراستش من دکتر رفتم طبق آزمایشات نه شوهرم نه خودم مشکل نداریم اماطی این 3سال باردار نشدم.دکتربهم گفت یکم تخمدانات تنبله راهی سراغ داری؟؟به نظرت دعایی هست تواین زمینه ها.
به نی نی نازت بگوبرام دعا کنه.تشکر.بای


زیزی گولو
27 اردیبهشت 92 20:36
راستی اسم شما زینبه؟
ازهم اسمی مون خوشحالم



منم. همبنطور
شما وب نداري
زیزی گولو
27 اردیبهشت 92 22:20
نه.توفکرشم



سوره ی مریم خییییییییییییییییلی خوبه نذر کن از روزی که پ میشی تا 40 شب هرشب بخون 98 ایه بیشتر نیست ... خیییییییییییییییییییییلی خوبه
زیزی گولو
28 اردیبهشت 92 13:23
سلام
تشکر.الان 2شب از پ میگذره میشه قضای اونوالان بخونم
اون چیزی که این روزاخیلی اعصابمو خردمی کنه آبجیم 28اسفند 91رفتندخونه خودشون الانم بارداره بااینکه 3سال از من کوچیکتره.من خیلی احساس بدی دارم مدام این فکراذیتم میکنه.برام دعا کنید
سلام . اره عزيزم چرا نميشه قضاشو بخون نيت كن براي بارداريت انشالله بارداري ميشي ... اين كه ناراحتي نداره توهمانشالله باردار ميشي . ببين همين كه پاك شدي يك شب درميون اقدام كن

زیزی گولو
28 اردیبهشت 92 21:20
سلام
اگه راهی بلدی که میل آقازیادشه راهنماییم کن.
راستش تاحالا کسی روبه این سنگ صبوری پیدانکرده بودم ازت ممنونم.شمااهل کجاهستی؟؟؟؟؟


لطف داری ...
این سوال و اطلاعی ندارم که جواب بدم
زیزی گولو
30 اردیبهشت 92 17:55
سلام حالت خوبه؟؟؟؟؟؟چرانیستی؟؟؟؟؟ دلبندت شدم داشتم بهت عادت میکردم خداکنه زودی بیای بای
هستی
31 اردیبهشت 92 11:47
سلام زینب جون من امروز وبلاگت رو دیدم با تک تک نوشته هات گریه کردم بیخودی اسمت زینب نیست صبر زینب باید داشته باشی خدا خیلی خیلی دوست داره خوشحالم که الان تو دلت یه فرشته دیگه ای هست انشاا.. که سالم و صالح به دنیا میاد


سلام عزیزم
شما لطف دارین گلم ...
انشالله
زیزی گولو
31 اردیبهشت 92 12:48
سلام
زینب جون نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مشکلی که برات پیش نیومده؟
دلم برات تنگیده.بای


سلام عزیز م .
نه اینترنتم مشکل پیدا کرده /
مرسی عزیزم منم همینطور
مامان امیرحسین
1 خرداد 92 3:53
مامانی دیگه غصه نخور،ولی گفتنش راحته.مگه میشه آدم بچه ای رو که هشت ماه تو شکمش بوده و هر لحظه باهاش بوده به این راحتی فراموش کنه.مرور زمان خودش مشکل رو حل می کنه،اما یادش میشه برات یه مامن آرام بخش که هر وقت از چیزی خسته شدی یا دل شکسته می تونی باهاش درد دل کنی.خدایا همه ی همه ی همه ی نی نی ها سالم بدنیا بیان و صالح بشن،خدایا قدرت و توان تربیت صحیح شون رو به ما عطا کن.علل خصوص بانی این وبلاگوبانی رو خوشت اومد عزیزم.یه خورده بخند،آفرین،یه خورده بیشتر که دندونات پیدا شه،آفرین.این شد.بوس.امیدوارم تونسته باشم یه کوچولو بخندونمت که دلت شاد بشه.مواظب خودت و نی نی باشی ها.

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام بانی و خوب اومدیا ...
خندیدم دووووستم راضی شدی ؟
مرسی از ایییییییییییییین همه محبت ...
انشالله امیرحسین نازت همیشه سالم کنارت باشه
زیزی گولو
3 خرداد 92 1:35
سلام
راستش خیلی ناراحتم جوابمو نمیدی
چند روزبود که بهیت عادت کرده بودم.خوشحال بودم که یه دوست خوب پیداکرده بودم.الانم همین طور اولین جایی که سرمیزنم شمایی اماازت خبری نیست
به امید بودنت.بای
lسلام زينب جان باور كن زياد نميتونم ان بشم ببخش عزيزم