فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

پرواز یک فرشته

ضربان قلب من سیدی یا ثارالله

ضربان قلب من سیدی یا ثارالله هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله سینه زن سینه بزن کرب و بلا نزدیکه بیا تا پر بزنی عرش خدا نزدیکه چند قدم بریم صحن و سرا نزدیکه سینه زن سینه بزن ببین حرم نزدیکه حرم حضرت ارباب کرم نزدیکه السلام و علیک یا اباعبدالله ... باورم نمیشه انگار واقعا کربلا نزدیکه ... دل شوره دارم ... قلبم مثل پرنده ای که قرار ازاد بشه تند تند میزنه ... نمیدونم به کربلا میرسم یا نه ... اما ضربان قلبم فقط نام حسین و صدا میزنه ... نمیدونم , باورم نمیشه منه گنهکار قرار دور شیش گوشه ارباب عشق بگردم ... باورم نمیشه قرار بین و الحرمین و از نزدیک ببینم ....
10 اسفند 1391

یه اتاق سرد و خالی ...

سلام فرشته آسمونی من ... دلم به اندازه ی همه ی فاصله ها برات تنگ شده ... دلم هر لحظه ، هر جایی فقط سراغ تورومیگیره ... الهی دورت بگردم که الان تو آسمونها هم سفره خوبانی ... نکنه مامان تنهات و فراموش کنی... بازم امروز دلم طوفانی شد  ، آسمون چشمام هم مثل همیشه ابری ابری ... میدونی لقب اتاقت چیه ؟ یه اتاق سرد و خالی ... بعد تو هیچ چیزی گرمش نکرد ... یه روز همه قشنگیهارو تو اون اتاق میدیدم و روزهاوساعت هام و تو اون اتاق میگذروندم و از صمیم قلب خوشحال بودم ... همه دلخوشیم این بود که میای و همیشه مال خودم میشی... با کلی ذوق تک تک وسایل هارو برات می خریدم و با عشق هر روز بارها جاهاشونو عوض میکردم تورو تو تخ...
6 اسفند 1391

برای دوستان

سلام به همه دوستهای خوبم که تو این مدت تنهام نذاشتن و حرفهاشون همیشه مرحمی بوده روی زخمهام... نمیدونم چی شد که منم جزئی از این خانواده بزرگ (‌نی نی وبلاگ شدم ) یادمه دلم می خواست برای پسرم امیر عباس یه جایی رو درست کنم که بتونم اتفاقات قشنگ زندگیم و که همش از برکت جودش بودو به یادگار بذارم بگذریم از اینکه این دفترچه خاطرات حالا شده تنها راه ارتباط من با پسرم ( www.amirabas91.niniweblog.com ) که آسمونها از من دوره ،‌ و البته دفترچه ای برای یک شروع دوباره و در انتظار یک معجزه ... این محیط و دوست دارم با همه آدمهایی که حتی نشونه ای از اونها ندارم جز یه آدرس وبلاگ اما همه این آدمها برام با ارزش هستن با خنده هاشون خندیدم ، با اشک...
2 اسفند 1391

خدای خوبم

خدای مهربونم ... مثال همه ی ثانیه های زندگی ام به تو محتاجم من همیشه لحظه ها به نگاهت به لطفت محتاجم ... خدای من ،‌ همیشه همیشه ها دلم برای لحظه های داشتنت تنگ است... دلم هر لحظه تو را می خواند ... کاش صدای نیاز هایم را بشنوی ... خدای خوبم میدونم همیشه بهترین هارو برام می خوای ... میدونم که از آرزوهام با خبری ... من مثل همیشه محتاجم ... خدایا این ماه دست خالی از در خونت ردم نکن که من محتاج محتاجم
1 اسفند 1391

خدایا تو همه ی اندوخته امید منی

سلام مهربونم ... خدای خوبم ,‌ باز هم یه ماه جدید با یه انتظار جدید شروع شد ... میشه ناامیدم نکنی... میشه همسفر راهم بشی... میشه تنهام نذاری ؟ خدایا میشه کمکم کنی ؟ دلم گرفته این عادت هر روزم شده ... دلتنگی تنها چیزیه که برام مونده .. اما من امید دارم ... به کرمت .. به رحمتت... به بزرگیت امید دارم ... خدایا بیا و آقایی کن و به این انتظار پایان بده ... بیا و نذار حسرت مادر بودن به دلم بمونه ..... بیاو نذار علی در حسرت پدر شدن بسوزه... خدایا امیدم و نا امید نکن ای رحمان و رحیم
30 بهمن 1391

بدون عنوان

امیر عباسم ... بی نهایت و بی بهانه دوستت دارم ............ امیرم با دست های ناز و کوچیکت برام دعا کن... دوست داشتم فردا با تو برم دعای عرفه ... اما فردا هم مثل همه عرفه ها من تنهام... همه میگن تو رفتی ... باید فراموشت کنم.... اما چرا هیچکی  درک نمیکنه من چه داغی و دارم تحمل میکنم. خیلی تنها شدم... همه دورو برم هستن اما انگار هیچکی نیست و من تنهام .... امیرم باز دلم هواتو کرده ...سخته تو هوایی که تو نیستی نفس بکشم و زندگی کنم .... نمی دونم میشه تورو فراموش کرد ؟ نمی دونم زندگی بدون بودنت تا کی ادامه داره؟ هیچی نمی دونم جز اینکه , زندگی برام سخت شده ... قلبم درد میکنه از این رنج و داغ.... کاش روزهای خو...
30 بهمن 1391

ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ

دلم که میگیرد اسمان چشمانم بارانی میشود. من محکومم به سکوت محکومم به گریه های بی صدا. اینجا زمین است و من اسمانها از تودورم. هیچ قطار سریعی مرابه تو نمیرساند جز مرگ اینجا مرا محکوم کرده اند به جرم مادر بودن قاضیمان خداست  من محکومم به انتظار و چه سخت است انتظار   زندگی برایم تلخ است اما من امیدوارم   حتی  در پشتاین حصارهاهم می توان امید داشت  
29 بهمن 1391

91/11/24

سلام فرشته آسمونی من دیروز دلم خیلی گرفته بود آخه یکسال شد پارسال 24 بهمن ماه بود که فهمیدم فرشته نازم بعد یکسال انتظار بالاخره اومده تو دلم امیرعباس چقدر عمر روزهای خوشم زود گذر بود. چقدر حرف دارم که بهت بگم اما نمی تونم . چقدر دلم برات تنگ شده امیر عباسم . چقدر جات خالیه کنارم . خسته ام از حرفهای تکراری . خسته ام این همه تنهایی. فرشته نازنین من برای دل شکسته مادرت دعا کن
25 بهمن 1391

بدون عنوان

نزدیک اذانه ... و من باز دلم هوایی شده .. نمی دونم په جوری باید خدارو صدا بزنم ... خسته ام ... احساس میکنم صدام و نمیشنوه ... گاهی دوست دارم صداش کنم اما بعد میگم چه فایده اون که نمیشنوه ... اما الان وقت اجابت دعاست ... خدایا تورو به حق خوبات ... تورو به حق امام حسین.... تورو به خون شهدا قسمت میدم ... از در خونت نا امید برم نگردون ... یا صاحب اذان نامیدم نکن ... الله اکبر .... چقدر آرامش میگیرم وقت بانگ اذان از گلدسته مسجد محل بلند میشه و تو خونه قلبم میشینه ... خدایا تو رو به حق محمدالرسول الله گفتن های تو اذان ... قسمت میدم به منم بپه سالم و صالح بده تا درد دوری امیر عباس قلب شکستم و کمتر زچر بده ... تا از ا...
13 بهمن 1391